زناشویی

چرا گاهی اوقات در روابط، احساس می‌کنیم که باید همه چیز را کنترل کنیم؟

احساس نیاز به کنترل در روابط، تجربه‌ای رایج اما پیچیده است. این حس می‌تواند از دلایل مختلفی ناشی شود و پیامدهای ناخوشایندی بر صمیمیت، اعتماد و رضایت در رابطه داشته باشد. درک ریشه‌های این میل به کنترل، اولین قدم برای رهایی از آن و ساختن روابط سالم‌تر و پایدارتر است.

در این پست، به بررسی ۱۹ نکته کلیدی می‌پردازیم که می‌تواند به شما در درک بهتر این احساس و یافتن راه‌حل‌های مناسب کمک کند:

  • ترس از آسیب‌پذیری: وقتی خود را در برابر آسیب‌ها آسیب‌پذیر می‌بینیم، ممکن است سعی کنیم با کنترل موقعیت، از خود محافظت کنیم.
  • تجربه‌های گذشته: روابط آسیب‌زا در گذشته، می‌توانند به ما بیاموزند که کنترل، راهی برای جلوگیری از تکرار درد و رنج است.
  • عدم اعتماد: اگر به شریک عاطفی خود اعتماد کافی نداشته باشیم، ممکن است سعی کنیم رفتار او را کنترل کنیم تا خیالمان راحت شود.
  • اضطراب: اضطراب و نگرانی دائمی، می‌تواند منجر به تلاش برای کنترل محیط و افراد اطراف شود.
  • احساس ناامنی: احساس ناامنی در رابطه، می‌تواند باعث شود که برای حفظ آن، به کنترل متوسل شویم.
  • نیاز به تأیید: افرادی که نیاز زیادی به تأیید دیگران دارند، ممکن است سعی کنند با کنترل رفتار شریک عاطفی، او را مطابق میل خود درآورند.
  • کمال‌گرایی: کمال‌گرایی در روابط، می‌تواند منجر به تلاش برای کنترل همه چیز، از جمله رفتار شریک عاطفی، شود.
  • ترس از دست دادن: ترس از دست دادن رابطه، می‌تواند باعث شود که برای حفظ آن، به کنترل متوسل شویم.
  • عدم توانایی در بیان احساسات: وقتی نمی‌توانیم احساسات خود را به درستی بیان کنیم، ممکن است به جای آن، سعی کنیم رفتار دیگران را کنترل کنیم.
  • باورهای غلط درباره عشق: برخی باورهای غلط درباره عشق (مانند “عشق یعنی کنترل”) می‌تواند منجر به رفتارهای کنترل‌گرانه شود.
  • الگوهای رفتاری خانوادگی: اگر در خانواده‌ای بزرگ شده باشیم که کنترل، بخشی از روابط بوده است، ممکن است این الگو را در روابط خود تکرار کنیم.
  • مشکلات ارتباطی: وقتی ارتباط مؤثری با شریک عاطفی خود نداریم، ممکن است سعی کنیم با کنترل، نیازهای خود را برآورده کنیم.
  • احساس ناتوانی: احساس ناتوانی در سایر جنبه‌های زندگی، می‌تواند منجر به تلاش برای کنترل روابط شود.
  • باور به اینکه حق با ماست: وقتی فکر می‌کنیم همیشه حق با ماست، ممکن است سعی کنیم نظرات خود را به دیگران تحمیل کنیم.
  • ترس از تغییر: تغییرات در رابطه می‌تواند ترسناک باشد و برخی افراد سعی می‌کنند با کنترل، از آن جلوگیری کنند.
  • حسادت: حسادت می‌تواند منجر به رفتارهای کنترل‌گرانه شود، زیرا فرد می‌ترسد که شریک عاطفی خود را از دست بدهد.
  • فشار اجتماعی: گاهی اوقات فشار اجتماعی برای داشتن یک رابطه “کاملا مطلوب” می‌تواند منجر به تلاش برای کنترل شود.
  • نبود مرزهای سالم: وقتی مرزهای سالم در رابطه وجود ندارد، فرد ممکن است احساس کند که باید همه چیز را کنترل کند تا از تجاوز به حقوق خود جلوگیری کند.
  • عدم خودآگاهی: گاهی اوقات، افراد به طور ناخودآگاه رفتارهای کنترل‌گرانه از خود نشان می‌دهند و از تأثیر آن بر رابطه آگاه نیستند.



چرا در <a href="https://nahadan.ir/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d8%ae%db%8c-%d8%b1%d9%88%d8%a7%d8%a8%d8%b7-%d8%a7%d8%ad%d8%b3%d8%a7%d8%b3-%d9%85%db%8c%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85-%da%a9%d9%87-%d8%af%d8%b1%da%a9-3/" target="_blank">روابط احساس</a> کنترل‌گری داریم؟ 19 دلیل

چرا در روابط احساس کنترل‌گری داریم؟ 19 دلیل

1. ترس از دست دادن:

ترس از اینکه فرد مورد علاقه خود را از دست بدهیم، یکی از قوی‌ترین محرک‌ها برای کنترل‌گری است. این ترس ممکن است ریشه در تجربیات گذشته داشته باشد. وقتی نگرانیم که شریک عاطفی‌مان ما را ترک کند، ناخودآگاه سعی می‌کنیم رفتارها و تصمیمات او را کنترل کنیم تا از این اتفاق جلوگیری کنیم. این ترس می‌تواند به حسادت و مالکیت منجر شود و رفتارهای کنترل‌گرانه را تشدید کند. ریشه این ترس گاهی در ناامنی‌های شخصی و کمبود اعتماد به نفس است. ترس از تنهایی و رها شدن نیز می‌تواند این احساس را تقویت کند. به جای کنترل، بهتر است روی تقویت رابطه و ایجاد اعتماد متقابل تمرکز کنیم. شناخت و پذیرش این ترس، اولین قدم برای رهایی از آن است.

2. ناامنی عاطفی:

ناامنی عاطفی، احساسی عمیق از بی‌ثباتی و عدم اطمینان در رابطه است. این احساس باعث می‌شود فرد برای احساس امنیت، به کنترل‌گری روی بیاورد. این ناامنی می‌تواند ناشی از تجربیات بد در روابط قبلی، یا کمبود اعتماد به نفس باشد. فرد ناامن، همواره نگران است که به اندازه کافی خوب نیست و شریک عاطفی‌اش او را ترک خواهد کرد. این احساس ناامنی باعث می‌شود او به دنبال نشانه‌هایی از رد شدن یا خیانت باشد و رفتارهای کنترل‌گرانه نشان دهد. برای غلبه بر ناامنی عاطفی، نیاز است روی عزت نفس و اعتماد به نفس خود کار کنیم. در ضمن، برقراری ارتباط باز و با صداقت با شریک عاطفی می‌تواند به کاهش این احساس کمک کند. در صورت نیاز، کمک گرفتن از یک متخصص روانشناس می‌تواند بسیار مفید باشد.

3. تجربیات گذشته:

تجربیات گذشته، به ویژه تجربیات تلخ و آسیب‌زا، می‌توانند نقش مهمی در شکل‌گیری رفتارهای کنترل‌گرانه داشته باشند. اگر در گذشته، در روابط خود آسیب دیده‌ایم، ممکن است ناخودآگاه سعی کنیم در روابط بعدی، با کنترل اوضاع از تکرار آن آسیب جلوگیری کنیم. مثلا اگر در گذشته مورد خیانت قرار گرفته‌ایم، ممکن است در روابط بعدی، به شدت مراقب رفتار شریک عاطفی‌مان باشیم و سعی کنیم او را کنترل کنیم. این تجربیات گذشته می‌توانند باعث ایجاد الگوهای رفتاری ناسالم شوند که در روابط بعدی تکرار می‌شوند. برای رهایی از تاثیر تجربیات گذشته، لازم است آنها را پردازش کرده و یاد بگیریم که چگونه به طور سالم‌تری با آنها کنار بیاییم. در بسیاری از موارد، مراجعه به یک روانشناس می‌تواند در این زمینه کمک‌کننده باشد. پذیرش و بخشش خود و دیگران، گامی مهم در این مسیر است.

4. کمبود اعتماد به نفس:

افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، اغلب احساس می‌کنند که ارزشمند نیستند و نمی‌توانند نظر دیگران را جلب کنند. این احساس می‌تواند منجر به رفتارهای کنترل‌گرانه شود. فردی که اعتماد به نفس ندارد، ممکن است سعی کند با کنترل شریک عاطفی خود، احساس امنیت و قدرت کند. او ممکن است فکر کند که اگر شریک عاطفی خود را کنترل نکند، او را از دست خواهد داد. کمبود اعتماد به نفس می‌تواند باعث حسادت و مالکیت بیش از حد شود. برای افزایش اعتماد به نفس، لازم است روی نقاط قوت خود تمرکز کرده و مهارت‌های جدیدی یاد بگیریم. در ضمن، پذیرش خود و تلاش برای بهبود نقاط ضعف می‌تواند بسیار مفید باشد. مشاوره با یک روانشناس می‌تواند در این زمینه بسیار کمک‌کننده باشد.

5. ترس از آسیب‌پذیری:

نشان دادن آسیب‌پذیری در روابط، می‌تواند ترسناک باشد. به همین دلیل، برخی افراد برای محافظت از خود، به کنترل‌گری روی می‌آورند. آسیب‌پذیری به معنای نشان دادن احساسات واقعی خود، ترس‌ها و نگرانی‌ها است. وقتی آسیب‌پذیر هستیم، خود را در معرض خطر رد شدن، تحقیر شدن یا آسیب دیدن قرار می‌دهیم. افرادی که از آسیب‌پذیری می‌ترسند، ممکن است سعی کنند با کنترل اوضاع، از خود محافظت کنند. آنها ممکن است احساسات خود را پنهان کنند و از صمیمیت دوری کنند. برای غلبه بر ترس از آسیب‌پذیری، لازم است یاد بگیریم که چگونه به دیگران اعتماد کنیم. در ضمن، باید بپذیریم که آسیب‌پذیری بخشی طبیعی از روابط انسانی است.

6. نیاز به قدرت و کنترل:

برخی افراد به طور کلی نیاز زیادی به قدرت و کنترل دارند. این نیاز می‌تواند در روابط آنها نیز نمود پیدا کند. این افراد ممکن است احساس کنند که اگر کنترل اوضاع را در دست نداشته باشند، در خطر هستند. آنها ممکن است سعی کنند تصمیمات شریک عاطفی خود را کنترل کنند و او را مجبور به انجام کارهایی کنند که خودشان می‌خواهند. این نیاز به قدرت و کنترل می‌تواند ناشی از تجربیات گذشته، کمبود اعتماد به نفس یا اختلالات شخصیتی باشد. برای مقابله با این نیاز، لازم است فرد یاد بگیرد که چگونه قدرت خود را به شیوه‌ای سالم‌تر و سازنده‌تر اعمال کند. در ضمن، باید یاد بگیرد که به دیگران اعتماد کند و کنترل را رها کند. مشاوره با یک روانشناس می‌تواند در این زمینه بسیار کمک‌کننده باشد.

7. الگوهای خانوادگی:

رفتارهای کنترل‌گرانه می‌توانند از الگوهای خانوادگی آموخته شوند. اگر در خانواده‌ای بزرگ شده‌ایم که کنترل‌گری رایج بوده است، ممکن است این رفتارها را در روابط خود نیز تکرار کنیم. مثلا اگر در خانواده‌ای بزرگ شده‌ایم که والدینمان سعی می‌کردند تمام جوانب زندگی ما را کنترل کنند، ممکن است ناخودآگاه این رفتارها را در روابط عاطفی خود نیز تکرار کنیم. برای تغییر این الگوها، لازم است آگاه باشیم که آنها از کجا آمده‌اند و چگونه بر رفتار ما تاثیر می‌گذارند. در ضمن، لازم است الگوهای رفتاری سالم‌تری را یاد بگیریم و آنها را در روابط خود به کار ببریم. مشاوره با یک روانشناس می‌تواند در این زمینه بسیار کمک‌کننده باشد. شناخت و پذیرش این الگوها، قدم مهمی در جهت تغییر آنهاست. تمرین آگاهی و حضور در لحظه، می‌تواند به جلوگیری از تکرار این الگوها کمک کند.

8. استرس و اضطراب:

استرس و اضطراب می‌توانند باعث شوند که فرد احساس کند کنترل خود را از دست داده است. در این شرایط، ممکن است برای بازیابی احساس کنترل، به کنترل‌گری روی بیاورد. وقتی استرس داریم، احساس می‌کنیم که توانایی مقابله با مشکلات را نداریم. این احساس می‌تواند باعث شود که سعی کنیم با کنترل اوضاع، از خود محافظت کنیم. برای کاهش استرس و اضطراب، لازم است راه‌های مقابله سالم با استرس را یاد بگیریم. در ضمن، باید به خودمان اجازه استراحت و ریکاوری بدهیم. ورزش، مدیتیشن و یوگا می‌توانند در کاهش استرس و اضطراب بسیار مفید باشند. در صورت نیاز، مراجعه به یک متخصص روانشناس می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد. یادگیری مهارت‌های مدیریت زمان و اولویت‌بندی کارها، به کاهش احساس از دست دادن کنترل کمک می‌کند.

9. انتظارات غیرواقعی:

داشتن انتظارات غیرواقعی از شریک عاطفی و رابطه، می‌تواند منجر به رفتارهای کنترل‌گرانه شود.وقتی انتظارات ما با واقعیت همخوانی ندارند، سعی می‌کنیم با کنترل اوضاع، واقعیت را به انتظارات خود نزدیک کنیم.مثلا اگر انتظار داشته باشیم که شریک عاطفی ما همیشه خوشحال و راضی باشد، ممکن است سعی کنیم با کنترل اوضاع، از ناراحتی او جلوگیری کنیم.برای داشتن انتظارات واقع‌بینانه، لازم است بپذیریم که هیچ‌کس کامل نیست و هر رابطه‌ای فراز و نشیب‌هایی دارد.در ضمن، باید با شریک عاطفی خود در مورد انتظاراتمان صحبت کنیم و به توافق برسیم.

انتظارات غیرواقعی اغلب ناشی از تصورات ایده‌آلیستی از عشق و روابط است.

پذیرش نقص‌ها و محدودیت‌های خود و شریک عاطفی، گامی مهم در کاهش انتظارات غیرواقعی است.تمرکز بر قدردانی از نکات مثبت رابطه، به جای تمرکز بر نقص‌ها، می‌تواند به بهبود کیفیت رابطه کمک کند.مهارت رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبتعدم مهارت در ارتباط موثر:</h2> </p> <p>وقتی نمی‌دانیم چگونه به طور موثر با شریک عاطفی خود ارتباط برقرار کنیم، ممکن است به جای بیان نیازها و خواسته‌های خود، سعی کنیم با کنترل اوضاع، به خواسته‌هایمان برسیم.</p> </p> <p>ارتباط موثر به معنای بیان واضح و با صداقت احساسات، نیازها و خواسته‌ها است.

</p> </p> <p>در ضمن، به معنای گوش دادن فعال به حرف‌های طرف مقابل و تلاش برای درک دیدگاه او است.</p> </p> <p>برای بهبود مهارت‌های ارتباطی، لازم است یاد بگیریم که چگونه به طور واضح و مستقیم صحبت کنیم.</p> </p> <p>در ضمن، باید یاد بگیریم چگونه به طور فعال به حرف‌های طرف مقابل گوش کنیم و به او احترام بگذاریم.</p> </p> <p>تمرین همدلی و تلاش برای درک احساسات طرف مقابل، به بهبود ارتباط کمک می‌کند.

</p> <p><img class=">شرکت در کارگاه‌های آموزش مهارت‌های ارتباطی می‌تواند بسیار مفید باشد.

11. ترس از خیانت:

ترس از خیانت، به ویژه در روابطی که قبلاً خیانت رخ داده است، می‌تواند باعث رفتارهای کنترل‌گرانه شود. فردی که ترس از خیانت دارد، ممکن است سعی کند با کنترل شریک عاطفی خود، از خیانت او جلوگیری کند. این ترس می‌تواند ناشی از تجربیات گذشته، کمبود اعتماد به نفس یا ناامنی عاطفی باشد. برای غلبه بر ترس از خیانت، لازم است روی اعتماد به نفس خود کار کنیم و با شریک عاطفی خود در مورد ترس‌هایمان صحبت کنیم. در ضمن، باید به یکدیگر اعتماد کنیم و فضای امنی برای ابراز احساسات ایجاد کنیم. در صورت نیاز، کمک گرفتن از یک متخصص روانشناس می‌تواند بسیار مفید باشد. تمرکز بر ساختن یک رابطه قوی و صمیمی، به جای تمرکز بر ترس از خیانت، می‌تواند به بهبود کیفیت رابطه کمک کند.

12. کمال‌گرایی:

افرادی که کمال‌گرا هستند، تمایل دارند همه چیز را بی‌نقص و کاملا مطلوب ببینند. این تمایل می‌تواند در روابط آنها نیز نمود پیدا کند و باعث شود که سعی کنند شریک عاطفی خود و رابطه را کنترل کنند. کمال‌گرایی باعث می‌شود فرد از خود و دیگران انتظارات غیرواقعی داشته باشد و به دنبال رسیدن به یک استاندارد غیرقابل دسترس باشد. برای رهایی از کمال‌گرایی، لازم است بپذیریم که هیچ‌کس کامل نیست و اشتباه کردن بخشی طبیعی از زندگی است. در ضمن، باید به خودمان و دیگران اجازه دهیم که اشتباه کنیم و از اشتباهاتمان یاد بگیریم. تمرکز بر تلاش برای بهبود، به جای تلاش برای رسیدن به کمال، می‌تواند به کاهش استرس و اضطراب کمک کند. پذیرش نقص‌ها و محدودیت‌ها، گامی مهم در رهایی از کمال‌گرایی است.

13. عدم پذیرش تفاوت‌ها:

هر فردی منحصر به فرد است و دارای تفاوت‌هایی با دیگران است. وقتی این تفاوت‌ها را نمی‌پذیریم، ممکن است سعی کنیم با کنترل اوضاع، شریک عاطفی خود را به فردی تبدیل کنیم که می‌خواهیم. عدم پذیرش تفاوت‌ها می‌تواند ناشی از تعصبات، باورهای غلط یا کمبود تجربه باشد. برای پذیرش تفاوت‌ها، لازم است دیدگاه خود را گسترش دهیم و به دیدگاه‌های دیگران احترام بگذاریم. در ضمن، باید یاد بگیریم که چگونه با تفاوت‌ها کنار بیاییم و از آنها برای رشد و توسعه خود استفاده کنیم. یادگیری در مورد فرهنگ‌ها و سبک‌های زندگی مختلف، می‌تواند به افزایش درک و پذیرش تفاوت‌ها کمک کند. پذیرش تفاوت‌ها، به معنای احترام به فردیت شریک عاطفی است.

14. احساس قربانی بودن:

افرادی که احساس می‌کنند قربانی شرایط هستند، ممکن است سعی کنند با کنترل اوضاع، قدرت خود را دوباره به دست آورند.این احساس قربانی بودن می‌تواند ناشی از تجربیات گذشته، مشکلات مالی یا فشارهای اجتماعی باشد.وقتی احساس می‌کنیم قربانی هستیم، احساس می‌کنیم که کنترل زندگی خود را از دست داده‌ایم.این احساس می‌تواند باعث شود که سعی کنیم با کنترل دیگران، قدرت خود را دوباره به دست آوریم.برای رهایی از احساس قربانی بودن، لازم است مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیریم و به دنبال راه‌هایی برای بهبود شرایط خود باشیم.

در ضمن، باید به خودمان اجازه دهیم که احساسات خود را تجربه کنیم و از دیگران کمک بخواهیم.

تمرکز بر نقاط قوت خود و تلاش برای رسیدن به اهدافمان، می‌تواند به افزایش احساس قدرت و کنترل بر زندگی کمک کند.مشاوره با یک روانشناس می‌تواند در این زمینه بسیار کمک‌کننده باشد.

15. حسادت:

حسادت، احساسی طبیعی است که می‌تواند در روابط عاطفی ایجاد شود. اما حسادت بیش از حد می‌تواند منجر به رفتارهای کنترل‌گرانه شود. فردی که حسود است، ممکن است سعی کند با کنترل شریک عاطفی خود، از او محافظت کند و از دست دادنش جلوگیری کند. حسادت اغلب ناشی از کمبود اعتماد به نفس، ترس از دست دادن یا ناامنی عاطفی است. برای کنترل حسادت، لازم است روی اعتماد به نفس خود کار کنیم و با شریک عاطفی خود در مورد ترس‌هایمان صحبت کنیم. در ضمن، باید به یکدیگر اعتماد کنیم و فضای امنی برای ابراز احساسات ایجاد کنیم. در صورت نیاز، کمک گرفتن از یک متخصص روانشناس می‌تواند بسیار مفید باشد. تمرکز بر تقویت رابطه و ایجاد صمیمیت، به جای تمرکز بر حسادت، می‌تواند به بهبود کیفیت رابطه کمک کند.

16. خشم:

خشم، احساسی قوی است که می‌تواند در روابط عاطفی ایجاد شود. وقتی خشم خود را به درستی مدیریت نمی‌کنیم، ممکن است به جای بیان احساسات خود به طور سالم، سعی کنیم با کنترل اوضاع، خشم خود را سرکوب کنیم. خشم می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی مانند استرس، ناامیدی، حسادت یا بی‌عدالتی باشد. برای مدیریت خشم، لازم است یاد بگیریم که چگونه احساسات خود را شناسایی کنیم و به طور سالم بیان کنیم. در ضمن، باید راه‌های مقابله با استرس را یاد بگیریم و از موقعیت‌هایی که باعث خشم ما می‌شوند، دوری کنیم. تمرین تکنیک‌های تنفس عمیق، مدیتیشن یا یوگا می‌تواند در کاهش خشم بسیار مفید باشد. در صورت نیاز، کمک گرفتن از یک متخصص روانشناس می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد.

17. سوء استفاده‌های قبلی:

قربانیان سوء استفاده‌های قبلی (چه عاطفی، چه جسمی و چه جنسی) ممکن است برای محافظت از خود در روابط بعدی، رفتارهای کنترل‌گرانه نشان دهند. این رفتارها اغلب ناخودآگاه هستند و هدف اصلی آنها جلوگیری از تکرار تجربه‌های تلخ گذشته است. بهبود روابط زناشوییمهارت‌های رابطه زناشوییخودآگاهی و مراجعه به متخصص، اولین گام برای بهبود است.

نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. فکر کنم یه چیز دیگه هم به این لیست می‌تونه اضافه بشه… گاهی کنترلگری فقط از ترس بیارزش بودن پیش میاد. آدم فکر می‌کنه اگه همه چیز رو کنترل نکنه، یعنی ارزشی نداره و نادیده گرفته میشه. یادمه یه زمانی تو رابطه‌ام مدام شماره موبایل شریکم رو چک می‌کردم، بعد فهمیدم دلیل واقعیش این بود که می‌ترسیدم اگه ازش غافل بشم، می‌ره سراغ یه نفر دیگه! 😅

    یه چیز جالب دیگه هم هست… کنترلگری ممکنه مثل یه عادت باشه. بعضی‌ها انقدر بهش عادت می‌کنن که اصلا متوجه نمیشن دارن این کار رو می‌کنن. انگار مغز یه برنامه‌ریزی غلط کرده باشه.

    جالبیش اینجاست که هرچی بیشتر کنترل می‌کنی، کمتر احساس امنیت می‌کنی. انگار یه چرخه معیوبه که آدم رو بیشتر تو خودش فرو می‌بره. من خودم توی یه دورانی به این نتیجه رسیدم که کنترلگر بودنم داره رابطه‌ام رو خفه می‌کنه… 🤯

    یکی دیگه از چیزایی که کمتر بهش فکر می‌کنیم اینه که کنترلگری می‌تونه یه جور فرار از خودشناسی باشه. به جای اینکه بپرسیم “چرا من اینقدر نگرانم؟” می‌ریم سمت کنترل دیگری… انگار مشکل رو بیرون می‌بینیم، درحالی که شاید توی خودمون باشه.

پاسخ دادن به Hadis لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا